كفش هايم كو؟!
كفش هايم كو؟!
دم در چيزي نيست.
لنگه ي كفش من اين جاها بود!
زير انديشه ي اين جا كفشي!
مادرم شايد اين جا ديشب
كفش خندان مرا، برده باشد به اتاق
كه كسي پا نتپاند در آن
هيچ جا اثر از كفشم نيست
نازنين كفش مرا درك كنيد
كفش من كفشي بود
كفشستان!
و به اندازه ي انگشتانم معني داشت...
پاي غمگين من احساس عجيبي دارد
شصت پاي من از اين غصه ورم خواهد كرد
شصت پايم به شكاف سر كفش، عادت داشت...!
ادامه مطلب